مارک تواین میگوید: «دو نوع سخنران وجود دارد: آنکه میترسد و آنکه دروغ میگوید.»
چقدر این جمله آشناست؛ میتوانم حدس بزنم که اکثر افراد هنگام صحبت در جمع این ترس را تجربه کردهاند. تصور کنید شما به سمیناری دعوت شدهاید و از شما دعوت میشود که روی استیج بروید و راجع به موضوعی برای جمعی چند صد نفره صحبت کنید.
شما چه احساسی دارید؟
احتمالاً استرس و اضطراب همۀ وجود شما را فرا خواهد گرفت، دست و پای شما میلرزد، عرق میکنید، گلوی شما خشک میشود، تپش قلب پیدا میکنید، نفس شما به شماره میافتد و صدای شما لرزان میشود، مثل اینکه مطالبی را که برای ارائه حفظ کرده بودید، کامل فراموش کردهاید و بهاصطلاح مغز شما خالی شده است.
اگر شما هم این احساس را درک کردهاید، یعنی دچار اضطراب سخنرانی و صحبت در جمع هستید، ولی خبر خوب اینکه نگران نباشید؛ شما تنها نیستید و ترس از سخنرانی واکنش کاملاً طبیعی بدن است.
اکثر مردم وقتی در موقعیتی قرار میگیرند که مجبورند برای جمعی صحبت کنند، احساساتی مانند ترس و اضطراب را تجربه میکنند که به حالت تهوع و تعرق زیاد آنها منجر میشود. این افراد تلاش میکنند در چنین موقعیتهایی قرار نگیرند. در ابتدای دورهها و آموزشهایی که برای سخنرانی و فن بیان برگزار کردهام، متوجه این موضوع شدهام که 80 تا 90 درصد از تمامی هنرجویانی که در کلاسها شرکت میکنند، در ابتدای دوره از جایگاه سخنرانی میترسند.
و جالب است بدانید که این ترس با سن افراد متغیر است، یعنی هرچه سن بالاتر باشد، ترس از سخنرانی و صحبت در جمع بیشتر میشود. تقریباً همۀ بزرگسالانی که در دورههای من شرکت کردهاند، در ابتدای دوره از سخنرانی میترسیدند.
تقریباً همۀ افراد، حتی سخنرانان حرفهای، موقعی که قرار است سخنرانی عمومی داشته باشند، با اضطراب سخنرانی عمومی دستوپنجه نرم میکنند.
وقتی از هنرجویانم میپرسم که چه چیزی باعث استرس و اضطراب آنها میشود، آنها همیشه پاسخ میدهند: «من دوست ندارم تحت نظر باشم.»
«من دوست ندارم جایی قرار بگیرم که چشمها به من دوخته شود.»
«من دوست ندارم در کانون توجه باشم.»
نتیجهاش میشود اینکه وقتی برای صحبت بلند میشوند، تقریباً همۀ آنها در ابتدا از برقراری ارتباط چشمی با مخاطبان اجتناب میکنند.
همۀ ما دوست داریم هیچوقت با ترس از سخنرانی روبهرو نشویم، ولی تقریباً این خواسته غیرممکن است و ما همیشه هنگام سخنرانی با ترس و استرس روبهرو میشویم. بسیاری از سخنرانان بزرگ دنیا هم با این ترس دستوپنجه نرم میکنند. معمولاً ترس و اضطراب این سخنرانان در ده الی پانزده ثانیۀ اول از بین میرود و برای سایر افراد بسته به تجربۀ آنها این زمان متغیر است؛ گاهی این ترس و استرس تا پایان سخنرانی با برخی از افراد همراه خواهد بود.
برخی از افراد فکر میکنند فقط خودشان هستند که نمیتوانند درست در جمع صحبت کنند و از سخنرانی میترسند، درصورتیکه اکثر مردم از سخنرانی میترسند.
تحقیقات مؤسسۀ ملی سلامت ذهن آمریکا نشان میدهد که ترس از سخنرانی بالاتر از ترس از ارتفاع، ترس از تاریکی، ترس از سیل و زلزله و حتی بالاتر از ترس از مرگ قرار دارد. جالب است بدانید معروفترین سخنرانان دنیا هم از سخنرانی میترسیدند، ولی با کسب مهارت و بهمرور زمان توانستهاند ترسهای خود را مدیریت کنند.
بهعنوان مثال، ماهاتما گاندی که دلنشین بودن سخنرانیهای او زبانزد عام و خاص مردم جهان بود، در اولین سخنرانی که برای جمع محدودی از مردم داشت، از شدت ترس و اضطراب غش کرد! یا وارن بافت که یکی از کارآفرینهای موفق جهان است میگوید: «من قبل از سخنرانی بهقدری اضطراب دارم که تهوع میگیرم.»
دلایل ترس عبارتاند از:
الف) ترس از ناشناختهها؛ چشمهای خطرناکی که ما را زیر نظر دارند
پیشینۀ ترس به اجداد ما در زمان غارنشینی برمیگردد. برای درک علت، باید به دوران ماقبل تاریخ بازگردیم، زمانی که انسانها نگران چشمهایی بودند که آنها را مشاهده میکردند. آن چشمها احتمالاً شکارچیان بودهاند. انسانها از زندهزنده خورده شدن وحشت داشتند. زمانی که با موقعیتهای ناشناخته مواجه میشدند، واکنش جنگ یا گریز آغاز میشد و بهطور قابلِملاحظهای استرس و اضطراب شدیدی را احساس میکردند. مثلاً موقعی که با یک حیوان درنده روبهرو میشدند، بلافاصله مغز فرمان ترشح هورمون آدرنالین را صادر میکرد و با جمع شدن هورمون آدرنالین در خون و جمع شدن آن در ماهیچهها، توان انسان برای جنگیدن یا فرارکردن و رسیدن به نقطۀ امن زیاد میشد. پس ترس یک عامل طبیعی واکنش غریزی مغز و نوعی مکانیزم دفاعی بدن برای محافظت از ماست.
شاید پیش خود بگویید: حالا ترس انسانهای نخستین از عوامل ناشناخته چه ربطی به سخنرانی عمومی دارد؟ مگر سخنرانی عمومی میدان جنگ است؟
در اینجا یک خبر بد وجود دارد: مغز ما این ترس قدیمی را به سخنرانی عمومی منتقل کرده است. بهعبارتدیگر، زمانی که میخواهیم برای جمعی صحبت کنیم، مغز ما چشمهای مخاطبان را بهمنزلۀ چشمهای شکارچیانی میپندارد که مانند زمانهای قدیم قصد حمله و شکار به انسانها را داشتند و اضطراب عمومی در ما به وجود میآید. مغز ما از نظر فیزیولوژیکی یک مخاطب را بهعنوان یک شکارچی تهدیدکننده ثبت میکند و ما پاسخی متناسب ارائه میدهیم. واکنشهای فیزیکی بسیاری از افراد هنگام صحبتکردن شبیه واکنش بدن آنها در برابر علائم جسمی خطر (تنگی نفس، قرمزی صورت، لرزش، عرقکردن و…) است.
بنابراین، امروز وقتی جلوی گروهی صحبت میکنیم و چشمهایی را که به ما نگاه میکنند احساس میکنیم، مغز ما به ما میگوید که موردِحمله قرار گرفتهایم. ما هر کاری را که لازم است برای محافظت از خود انجام میدهیم و برای دفع خطر، دیوارهایی بین خود و منبع خطر که مخاطبان ما هستند میسازیم.
این دیوارها چه شکلی هستند؟
اگر دقت کرده باشید، اکثر سخنرانان ترجیح میدهند که هنگام رفتن روی استیج برای ایراد سخنرانی، بلافاصله پشت تریبون قرار بگیرند. از طرفی سعی میکنند از روی یادداشت یا با کمک اسلایدها صحبت کنند و تمرکز خود را روی اسلایدها بگذارند تا کمتر مجبور باشند چشمهای مخاطبان را نظارهگر باشند. حتی مطمئنترین سخنرانان راههایی برای فاصله گرفتن از مخاطبان خود پیدا میکنند.
این ترس باعث شده است که ما هروقت با عوامل ناشناخته مواجه میشویم، ترس و اضطراب بگیریم. بهعنوان مثال، زمانی که کودکی به مهدکودک میرود یا غریبهای میخواهد او را بغل کند، چون آن کودک با عوامل ناشناخته روبهرو میشود میترسد یا ما در زمان جابهجایی محل کار یا محل زندگی و… خود را در مقابل عوامل ناشناخته میبینیم و اضطراب میگیریم.
ب) نتیجۀ کار
تصور کنید شما در موقعیت مصاحبۀ شغلی که خیلی برای شما اهمیت دارد، دیدار با شخصی که میخواهید ایشان را متقاعد کنید یا سخنرانی عمومی مهمی مثل مناظرۀ انتخاباتی یا صحبتکردن در زمان خواستگاری و… قرار دارید. در این موقعیتها شما درگیر استرس و اضطراب میشوید بهخاطر اینکه نتیجۀ کار برای شما مهم است.
ج) ترس از شکست
کسانی که در زمان کودکی شکست را تجربه کردهاند و مرتب مورد ملامت و سرزنش قرار گرفتهاند یا افرادی که در صحبتکردن در جمع دچار شکست شدهاند، موقع سخنرانی عمومی بهخاطر ترس از شکست، اعتمادبهنفسشان کاهش مییابد و دچار استرس و اضطراب میشوند.
د) ترس از قضاوت شدن
کسانی که نگران قضاوت شدن خود موقع صحبتکردن در جمع و مسخره شدن از طرف حضار هستند، دچار ترس از سخنرانی میشوند.
برایان تریسی میگوید: «بچهها بهطورکلی با هیچگونه ترسی متولد نمیشوند. همۀ ترسهایی که شما دارید، نتیجۀ تجربۀ کودکی و بازتاب منفی چه از سوی دیگران و چه از سوی خودتان است.»
علت اصلی ترس بزرگسالان از سخنرانی، انتقاد مخرب در دوران کودکی است؛ وقتی که والدین به هر دلیلی کودک را بهصورت مخرب موردِانتقاد قرار میدهند، او نیز خیلی زود ترس از شکست و طرد شدن را در خود میپروراند. ترس از طرد شدن یا انتقاد بعدها در زندگی باعث میشود که در بزرگسالی حرفهای مردم خیلی برایمان مهم باشد و نگران قضاوت مردم باشیم.
ترس از سخنرانی باعث افزایش آدرنالین در خون میشود و به موارد زیر میانجامد:
– افزایش ضربان قلب
وقتی سطح آدرنالین در خون افزایش پیدا میکند، دمای بدن بالاتر میرود و بهخاطر مکانیسم دفاعی بدن پمپاژ خون به ماهیچهها بیشتر میشود. درنتیجه، ضربان قلب افزایش پیدا میکند تا با پمپاژ سریع، مواد غذایی و سوخت را برای سلولهای بدن برساند و بدن آمادۀ فرار یا مقابله شود.
– افزایش تعرق بدن
برای اینکه مغز از ما در مواجهه با خطر محافظت کند، دستگاههای بدن انرژی زیادتری میخواهند تا عملکرد بهتری برای مقابله یا فرار داشته باشد. تولید انرژی زیاد به افزایش دمای بدن منجر میشود. بهتبع آن، مکانیسم بدن شروع به تعریق میکند تا حرارت اضافه را دفع کند.
– گشاد شدن مردمک چشم
وقتی اجداد ما در شرایط استرسزا قرار میگرفتند، مردمک چشمانشان گشاد میشد تا بهتر بتوانند دوردست را نگاه کنند و فرار کنند و خودشان را به منطقۀ امن برسانند. مغز قدیم ما هزاران سال است که تغییری نداشته است. وقتی ما قصد داریم برای جمعی صحبت کنیم، عملکرد مغز مانند زمانی است که شکارچیان قصد شکار ما را دارند و فرمان آمادگی برای جنگیدن یا فرار را صادر میکند. به همین خاطر، در سخنرانیهای عمومی که در سالن برگزار میشود، دیدن افرادی که در ردیف جلو نشستهاند، برای سخنران در ابتدای صحبت سختتر میشود. توصیه میشود چنانچه یادداشتی برای سخنرانی به همراه دارید، حتماً آن را با خط درشت و خوانا یادداشت کنید که وقتی دید نزدیک شما محدود شد، بتوانید آن را بخوانید.
اگر فقط همین یک جملۀ حکیمانه را که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند به کار ببندید، همۀ ترسهای شما از سخنرانی کنترل میشود. امام علی (ع) میفرمایند: «هنگامی که از چیزی زیاد میترسی، خود را در آن افکن، چراکه سختی پرهیز از آن، از آنچه میترسی بیشتر است.» (شرح و تفسیر حکمت 175 نهجالبلاغه)
همۀ ما این تجربه را داریم که وقتی از چیزی میترسیم، پیوسته در اضطراب و استرس و پریشانی هستیم، ولی وقتی وارد ترسهایمان میشویم، متوجه میشویم که راحتتر از آن چیزی بود که فکرش را میکردیم، مثل ترسی که قبل اولین روز مدرسه یا مهدکودک در کودکی تجربه کردیم، ترس از آمپول، امتحان، مصاحبه، سخنرانی و… .
البته لازم است این را هم بگویم که این سخن به این معنا نیست که بیمطالعه بخواهید در خطری وارد شوید، بلکه مربوط به مواردی است که انسان ترس بیجا درمورد چیزی دارد و همین ترس مانع پیشرفت او شده است.
سعدی در کتاب گلستان خود داستان زیبایی در این زمینه نقل کرده است:
یک روز پادشاهی با غلامش وارد کشتی شد. غلام که هرگز دریا را ندیده بود، همین که وارد کشتی شد بدنش شروع به لرزیدن کرد و گریه و زاری راه انداخت. او از غرق شدن در آب خیلی میترسید. بهقدری گریه و زاری کرد که پادشاه از دست او عصبانی و خشمگین شد. حکیمی در کشتی بود. تا خشم پادشاه را دید به او گفت: «اگر فرمان دهید، من میتوانم صدای او را خاموشکنم.» پادشاه گفت: «اگر این کار را بکنی، لطف بزرگی به من کردهای.» سپس حکیم گفت: «غلام را به دریا بیندازید.»
پادشاه دستور داد و غلام را به دریا انداختند. پس از غوطهور شدن در آب، موهایش را گرفتند و او را از آب بیرون آوردند و او را به سکان کشتی بستند. غلام وقتی دید زنده است و آب او را غرق نکرده است آرام شد و دیگر بیتابی نکرد. سپس او را باز کردند و به سفرشان ادامه دادند.
این داستان به ما میآموزد که ما خیلی از فرصتها را بهخاطر ترس بیجا از دست دادهایم. یکی از آنها ترس از صحبتکردن در جمع است و راه چارۀ آن، فقط تمرین، تمرین و تمرین است.
اگر بخواهیم بر ترس خود کنترل داشته باشیم، باید از هر فرصتی برای صحبت در جمع استفاده کنیم و فقط اقدام کنیم. هرچه بیشتر از این موقعیتها استفاده کنیم، ترسهای ما کمتر میشود.
اقدامک:
پیش از آنکه ادامة مطالب را بخوانید، به خودتان تعهد دهید که از هر فرصتی برای صحبتکردن در جمع استفاده میکنید و حداقل سه سخنرانی را تا پایان ماه برنامهریزی نمایید.
اینجانب ………………………………………………………. متعهد میشوم که از امروز مورخ ……………………….. تا تاریخ ……………………… هیچ فرصتی را برای صحبتکردن در جمع از دست ندهم و حداقل سه سخنرانی داشته باشم.
امضا
اگر در سخنرانی مبتدی هستید، ابتدا در برابر جمع خانواده، دوستان، آشنایان و سپس همکاران سخنرانی کنید. هدف این است که شما مرتب تمرین سخنرانی داشته باشید تا سخنرانی شما هر روز بهتر شود. خودتان را آماده کنید که با تکنیکهای عنوانشده در این مقاله به یک سخنران حرفهای تبدیل شوید.
ردیف | موضوع | مخاطبان | تاریخ |
1 |
| خانواده، دوستان صمیمی |
|
2 |
| همکاران |
|
3 |
| مخاطبان |
|
اعتمادبهنفس و عزتنفس چیست؟
اعتمادبهنفس یعنی من مهارت انجام کاری را دارم و باور دارم که میتوانم آن را انجام دهم. عزتنفس و اعتمادبهنفس دو عبارت بسیار نزدیک به هم هستند و صاحبنظران بر این باورند که این کلمات وقتی کنار هم قرار میگیرند، همدیگر را کامل میکنند.
عزتنفس یعنی اینکه انسان عمیقاً خودش را ارزشمند و توانمند میداند و لیاقت یک زندگی شاد و موفق را دارد. تمام انسانها و موجودات روی زمین ارزشمند هستند و صلاحیت داشتن یک زندگی شاد و موفق را دارند.
متأسفانه آنقدر که برای ما درمورد اهمیت درسخواندن، حفظکردن، اول بودن و سبقتگرفتن از همکلاسیها در مدرسه و دانشگاه یا رقابتکردن با همکاران و دوستان گفتهاند، درمورد ارزشمند بودن و عزتنفس داشتن چیزی نگفتهاند.
آنقدر که پدر و مادرها انرژی و زمان خود را صرف شرکتکردن فرزند دلبندشان در دورههای مختلف زبان، ریاضی و موسیقی و… کردهاند و هزینة کلاسها و دورههای مختلف را متقبل شدهاند، سهمی برای افزایش عزتنفس و اعتمادبهنفس قائل نشدهاند.
برای همین است که اکثر افراد دائم خود را با دیگران مقایسه میکنند و تأیید و نظر دیگران برایشان مهم میشود. همچنین هنگامی که در جمعی برای صحبت حضور دارند، به توانمندی و استعداد خودشان شک میکنند و ارزش و اعتبار وجودی خود را در گرو قضاوت دیگران میبینند.